کد خبر: ۱۳۳۷۳
۱۸ آبان ۱۴۰۴ - ۰۸:۰۰
مریم حسین‌پور؛ هنرمند کارآفرین محله تلگرد

مریم حسین‌پور؛ هنرمند کارآفرین محله تلگرد

مریم حسین پور با این‌که می‌توانست در رفاه و آسایش دختران نازپرورده بماند، اما ترجیح داد مسیری را انتخاب کند که با تلاش و عشق به هنر گره خورده است. او با فعالیت‌های فرهنگی و آموزش رایگان ده‌ها زن پناهگاهی برای بانوان محله شده است.

به محض ورود به خانه، پیش از هر گفت وگویی، نگاه از وسایل و چیدمان دل نشینش کنده نمی‌شود. هر گوشه از خانه، از قاب‌های دست ساز روی دیوار گرفته تا دکوری‌های ساده، اما چشم نواز، روایتگر ذوق و هنر بانوی خانه است. مریم حسین پور، هنرمند محله تلگرد، زنی است که هنر در جان و دلش ریشه دارد؛ نه تنها در یک زمینه، بلکه در ده‌ها هنر دستی و خلاقانه می‌درخشد.

شوق آفرینش در وجودش چنان زنده است که آرام و قرار ندارد. نه ازدواج، نه مسئولیت مادریِ سه فرزند و نه دشواری‌های زندگی، هیچ کدام نتوانسته مانع او شود. با اینکه هیچ آموزش رسمی ندیده، ده‌ها زن را رایگان یا با کمترین هزینه آموزش داده و با فعالیت‌های فرهنگی اش در مسجد، الهام بخش و پناهگاهی برای بانوان محله شده است. در کنار همه این ها، مادر سه ورزشکار ملی پوش نیز هست؛ پسرانی که در میادین ملی و بین المللی افتخار می‌آفرینند و ثمره حمایت و روحیه خستگی ناپذیر اویند.

 

دختری که هنر را از دل زندگی آموخت

مریم حسین پور، بانوی چهل و شش ساله و ساکن محله تلگرد، تک دختر خانواده‌ای هفت نفره است؛ دختری که می‌توانست در رفاه و آسایش دختران نازپرورده بماند، اما ترجیح داد مسیر دیگری را انتخاب کند؛ مسیری که با تلاش، خلاقیت و عشق به هنر گره خورده است.

او می‌گوید: پدرم بنّا بود و مادرم خانه دار. من فرزند دوم خانواده بودم و از کودکی بیشتر با برادرهایم بزرگ شدم. شاید انتظار می‌رفت روحیه‌ام خشن و پسرانه باشد، اما از همان سال‌های کودکی، دل در گرو کار‌های ظریف و هنری داشتم. 

مریم بدون گذراندن هیچ کلاس آموزشی، دست به طراحی و نقاشی می‌زد و استعدادش چنان چشمگیر بود که تا سطح رقابت‌های استانی پیش رفت، هرچند خانواده به دلیل محدودیت‌های آن زمان، اجازه سفر و شرکت در مسابقات را نمی‌دادند.

او به یاد می‌آورد: برنامه‌های هنری تلویزیون را با دقت دنبال می‌کردم. از دوران راهنمایی بافتنی را یاد گرفته بودم و، چون اصلا نمی‌توانستم بیکار بمانم، حتی در مهمانی‌ها وسایلم را همراه می‌بردم. مادرم می‌گفت: به خاله ات رفته‌ای! چون یکی از خاله هایم خیاطی خلاق بود و مادر هم بدون هیچ دوره‌ای، لباس‌هایی می‌دوخت که همه فکر می‌کردند بازاری است. علاقه اش فقط به هنر محدود نمی‌شد.

مریم در زمینه ورزش و قرآن نیز موفقیت‌های چشمگیری داشت. هنوز به مدرسه نرفته بود که مادر، او را همراه برادرانش به مکتب خانه فرستاد. بعد‌ها با آموزش‌های مدرسه و برنامه‌های تلویزیونی، به قرائت قرآن تسلط پیدا کرد و حالا نه تنها قاری است، بلکه در جلسات خانگی قرآن، نکات تفسیری را نیز برای دیگران بازگو می‌کند.

 

درس تمام شد، هنر نه

در سیزده سالگی، زندگی مسیر تازه‌ای پیش پای مریم گذاشت؛ ازدواجی زودهنگام که مانع از ادامه تحصیلش شد، اما نتوانست عشق به هنر را در دل او خاموش کند. می‌گوید: مادرم خودش در یازده سالگی ازدواج کرده بود و همیشه می‌گفت دوست ندارد من هم زود ازدواج کنم، اما تقدیر طور دیگری رقم خورد. همسرم با درس خواندنم مخالف نبود و توانستم سوم راهنمایی را تمام کنم، اما بارداری و مسئولیت‌های خانه داری دیگر فرصتی برای ادامه تحصیل باقی نگذاشت.

با این حال، مریم هرگز از دنیای هنر فاصله نگرفت. در میان کار‌های روزمره و تربیت فرزندان، هنوز وقت‌هایی برای خودش و خلاقیتش می‌گذاشت؛ «گاهی با دیدن برنامه‌های هنری تلویزیون، وسایل را آماده می‌کردم و مشغول کار می‌شدم. با اینکه به خیاطی علاقه نداشتم و هیچ آموزشی ندیده بودم، از تکه پارچه‌های باقی مانده لباس دیگران برای بچه‌ها لباس‌هایی می‌دوختم که باعث تعجب همه می‌شد.»

 

مریم حسین‌پور؛ هنرمند همه فن حریف محله تلگرد

 

شروع دوباره پس از ۱۳ سال

با اینکه جهیزیه اش پر از هنر‌های دست ساز خودش بود، پس از ازدواج و درگیری با خانه داری و بچه ها، هنر برای مدتی از یادش رفت؛ تا اینکه در سال ۱۳۸۴، اتفاقی ساده دوباره او را به دنیای نقاشی برگرداند.

معتقد است هرچیز، حتی کهنه و دورریختنی، می‌تواند دوباره جان بگیرد. همین نگاه را به انسان‌ها و یادگیری هم دارد

مریم می‌گوید: بیست وهفت ساله بودم و پسر دومم به کلاس نقاشی می‌رفت. یک روز که منتظر مانده بودم کلاسش تمام شود، یاد نقاشی‌های کودکی‌ام افتادم و از مربی اجازه گرفتم که من هم امتحان کنم. طرحی روی کارت پستال کشیدم و او آن قدر تشویقم کرد که تصمیم گرفتم ادامه دهم.

با وجود مشکلات مالی، بوم و وسایل ساده‌ای خرید و از فروش نقاشی هایش هزینه کار‌های بعدی را تأمین کرد. او با تماشای برنامه‌های تلویزیونی، تکنیک قلم زنی و ترکیب رنگ را آموخت و به تدریج روی بوم، کوزه و ظروف نقاشی کشید. حتی دیوار زیر اپن آشپزخانه و کانال کولر پایگاه بسیج مسجد را خودش طراحی و نقاشی کرد.

 

برای دلم کار می‌کنم، نه پول

به مرور زمان و با دسترسی به اینترنت، مریم هر هنری را که می‌دید و خوشش می‌آمد، با تماشای آموزش‌های آزاد آنلاین یاد می‌گرفت؛ از آبرنگ و سیاه قلم گرفته تا دکوپاژ، روبان دوزی، بافتنی، قلاب بافی، حصیربافی، مکرومه، گل دوزی، سرمه دوزی، فرشینه، سنگ مصنوعی و حتی کاردستی‌های خلاقانه.

او علاقه ویژه‌ای به بازسازی وسایل قدیمی دارد. هر وسیله فرسوده‌ای که ببیند، با ذوق می‌خرد و با سلیقه اش آن را به یک دکوری زیبا تبدیل می‌کند؛ چون معتقد است هرچیز، حتی کهنه و دورریختنی، می‌تواند دوباره جان بگیرد. همین نگاه را به انسان‌ها و یادگیری هم دارد: از هرکس چیزی بیاموزد، با شوق آن را تجربه می‌کند.

مریم خانم می‌گوید: برای دل خودم کار می‌کنم، نه فقط برای فروش. او با افتخار به تابلوفرشی از حرم مطهر رضوی که بر دیوار پذیرایی خانه اش نصب است، اشاره می‌کند؛ اثری که با دستان خودش بافته است؛ «کلاس تابلوفرش نزدیک خانه مان بود. بعد از چند بار صحبت، همسرم راضی شد که بروم. تنها در سه جلسه یاد گرفتم و همان موقع مربی و اطرافیان برایم سفارش کار آوردند. از نخ‌های باقی مانده تابلو‌های دیگر، این تابلوفرش حرم را برای خودم بافتم.»

پس از آن، روبان دوزی و حصیربافی را آموخت و در سفری به اهواز با هنر سنگ مصنوعی آشنا شد. چون مواد آماده بازار گران بود، خودش پودر دستی ساخت که هم مقاوم‌تر بود، هم ضدآب و کم هزینه تر.

 

هم هنرمندپروری، هم کار فرهنگی

بانوی هنرمند محله تلگرد هنر را تنها برای خودش نمی‌خواهد؛ او باور دارد زکات آموختن، آموزش دادن است. برای همین، هنرهایش را بی منت و گاهی رایگان به دیگران یاد می‌دهد؛ کاری که هم هنرمندپروری است و هم یک فعالیت فرهنگی تأثیرگذار.

افتاد. از سر علاقه شرکت کرد و در چند جلسه، مهارتش را افزایش داد. همان سال از سوی پایگاه بسیج برای همکاری دعوت شد و با موافقت همسرش، به عنوان مربی گروه «سیده رقیه رضایی» فعالیتش را آغاز کرد.

او می‌گوید: در کنار آموزش هنر، مباحث سیاسی، اجتماعی و تربیتی را هم مطالعه و در حلقه‌ها برای خانم‌ها مطرح می‌کردم. صبح تا عصر در مسجد بودم تا اینکه نیرو‌های جدید آمدند و کارم سبک‌تر شد. به مرور، حضور صمیمی و پرانرژی مریم در مسجد، نگاه خیلی از خانم‌هایی را که به افراد مذهبی بدبین بودند، تغییر داد. او با رفتار مهربانش نشان داد که ایمان و نشاط می‌توانند همراه هم باشند.

خودش می‌گوید: خیلی از خانم‌ها با دیدن فضای شاد کلاس ها، جذب مسجد شدند. سعی می‌کنم شنونده درد دلشان باشم و با تجربه‌ها و دانسته هایم راهنمایی شان کنم. بار‌ها پیش آمده است که زنی در آستانه جدایی بوده یا با فرزندش مشکل داشته، اما با گفت‌و‌گو و لطف خدا آرام شده و زندگی اش سر وسامان گرفته است.

 

مریم حسین‌پور؛ هنرمند همه فن حریف محله تلگرد

 

اول یاد بگیرید، بعد پرداخت کنید

با اینکه مریم حسین پور هیچ گاه به دنبال کسب درآمد از هنر نبوده و بیشتر از آموزش دادن لذت می‌برد، شاگردانش به لطف او به خودکفایی و اشتغال رسیده‌اند. می‌گوید: بیشتر از پول، یاد گرفتن دیگران برایم لذت بخش است. معمولا در شروع کلاس، هزینه‌ای نمی‌گیرم و می‌گویم بگذارید کارتان را ببینم، بعد.

هرروز خدا را برای نعمت‌هایی که دارم، شکر می‌کنم. همین شکرگزاری باعث شده کار‌ها روی روال بیفتد 

مریم به بانوانی که نیاز مالی دارند، ساخت وسایل کاربردی مثل اسکاچ و پاپوش را آموزش می‌دهد. سه سال پیش، با وجود سختی، شخصا با ۲۰۰ هزار تومان نخ تهیه کرد و محصولات شاگردانش را خرید تا برایشان فروش راه بیندازد.

این حرکت کوچک، به زنجیره‌ای بزرگ تبدیل شد؛ خرید نخ‌ها به هفته‌ای چند میلیون تومان و تولید به ۲ تا ۳ هزار عدد رسید. بعضی از هنرجویانش هم با تمرکز بر مهارت‌هایی مثل پاپوش یا کیف بافی، توانسته‌اند برای خودشان کسب وکاری پایدار بسازند.

مریم حالا پیگیر ایجاد بازارچه‌های دائمی در پارک‌های بانوان است تا زنان بیشتری بتوانند محصولاتشان را بفروشند. با لبخند می‌گوید: الان هفته‌ای یک روز در زیرزمین مسجد، بازارچه‌ای داریم و حتی بانوان هنرمند از محله‌های دیگر هم برای فروش کارهایشان می‌آیند.

 

صندوق امام زمان (عج) گره گشای نیازمندان

بانوی هنرمند محله تلگرد، فعالیت هایش را تنها به هنر و آموزش محدود نکرده است. او دستی در کار‌های خیر نیز دارد و با مهربانی، هم به زنان نیازمند کمک می‌کند و هم الهام بخش نیکوکاری در اطرافیانش شده است. او می‌گوید: علاوه بر کمک به فروش محصولات بانوان خودسرپرست، با همراهی دوستان و همسایه ها، هر ماه بسته‌های معیشتی برای خانواده‌های نیازمند تهیه می‌کنیم. این برکت، از صندوق امام زمان (عج) می‌آید که سال ۱۴۰۱ راه اندازی شد.

ایده این صندوق زمانی در ذهنش شکل گرفت که در یک ویدئو دید کسی بخشی از درآمدش را به نیت امام زمان (عج) صرف کار خیر می‌کرد. مریم همان ایده را در مسجد مطرح کرد و با استقبال بانوان روبه رو شد. هرکس یک پنجم درآمد خود را به صندوق اختصاص می‌دهد و مبالغ جمع شده، به صورت وام‌های کم بهره در اختیار نیازمندان قرار می‌گیرد تا پس از مدتی بازگردانده شود.

او اضافه می‌کند: کمک‌های غیرنقدی را هم جمع می‌کنیم و همراه همسرم به مناطق محروم می‌فرستیم. اگر اقلام نو باشند، برای جهیزیه نوعروسان کم برخوردار استفاده می‌کنیم.

 

مریم حسین‌پور؛ هنرمند همه فن حریف محله تلگرد

 

خستگی هایم را با هنر رفع می‌کنم

وقتی از راز شوق و علاقه اش به هنر می‌پرسم، لبخند می‌زند و تنها یک واژه می‌گوید: آرامش. مریم می‌گوید حتی نام کانال هایش در فضای مجازی را هم «آرامش» گذاشته، چون هنر برایش پناهی است در روز‌های سخت؛ «از انجام کار‌های هنری خسته نمی‌شوم؛ بار‌ها پیش آمده که پای کار خوابم برده است. هر وقت دلگیر یا خسته‌ام، سراغ هنر می‌روم و حالم خوب می‌شود.»

او با این حال، همیشه میان هنر و زندگی تعادل برقرار کرده است؛ «هیچ وقت از خانواده‌ام برای هنر نزده‌ام. همیشه برنامه ریزی دارم و اولویت با خانواده است؛ برای همین همسرم مخالف نیست. اوایل چندان راضی نبود، اما وقتی دید کارهایم باعث آرامشم می‌شود، نه تنها مخالفت نکرد، بلکه پشتیبانم شد.»

پسران مریم خانم حالا سی، بیست و چهار و هجده ساله‌اند و هر سه عضو تیم ملی بسکتبال هستند. او با افتخار درباره حمایت همسرش می‌گوید: پسر بزرگم در کودکی فوتبال بازی می‌کرد، اما مربی اش گفت به خاطر قد بلندش بهتر است بسکتبال را ادامه دهد. همین کار را کرد و برادرانش هم به او پیوستند. همسرم با وجود شرایط سخت مالی، وسایل ورزشی و هزینه‌های رفت وآمدشان را تأمین کرد تا هیچ مانعی برای رشدشان نباشد.

 

معجزه شکرگزاری

مریم که هیچ گاه از یادگیری دست نمی‌کشد و همیشه به دنبال تجربه‌های تازه است، این روز‌ها به یادگیری سفالگری فکر می‌کند.

او باور دارد که سرچشمه آرامش واقعی، نه در هنر، بلکه در ارتباط با خداست؛ «هنر جلوه‌ای از جمال الهی است؛ بهانه‌ای برای رسیدن به آرامش، اما آرامش حقیقی فقط در ارتباط با خدا پیدا می‌شود. دفترچه‌ای دارم که اسمش را گذاشته‌ام دفتر شکرگزاری. هرروز خدا را برای نعمت‌هایی که دارم، شکر می‌کنم. از صبح تا شب، هر قدم را با یاد خدا برمیدارم. همین شکرگزاری باعث می‌شود کار‌ها روی روال بیفتد و انرژی ادامه دادن بگیرم.»

 

آموزش اصولی و انگیزه بخشی

زینب، بانوی بیست و سه ساله و خانه دار، از شاگردان موفق مریم حسین پور است. او اوایل امسال با کلاس‌های مکرومه بافی در مسجد محله آشنا شد و در مدت کوتاهی توانست مهارتی تازه یاد بگیرد و به درآمد برسد.

مریم‌خانم نه تنها هنرمند است بلکه انسانی اخلاق مدار و مشوق بود. همیشه دلش می‌خواست شاگردانش پیشرفت کنند

او می‌گوید: دوستم گفت خانمی در مسجد مکرومه بافی آموزش می‌دهد. من هم، چون این هنر را دوست داشتم، ثبت نام کردم و خیلی راضی بودم. خانم حسین پور با صبر و دقت آموزش می‌داد و هر ایرادی را خودش رفع می‌کرد. نمونه کار‌های حرفه‌ای نشانمان می‌داد تا انگیزه بگیریم و بهتر شویم.

زینب با لبخند اضافه می‌کند: اولش حتی بلد نبودم نخ را درست در دستم بگیرم، اما حالا جزو بهترین‌های کلاس شده‌ام و از طریق فضای مجازی، کارهایم را می‌فروشم و درآمد خوبی دارم.

 

جرقه‌ای برای خلاقیت و تولید

فهیمه سادات سجادیان، بانوی سی و نه ساله، از شاگردان قدیمی حسین پور است که حدود چهار سال پیش در مسجد با او آشنا شد و حالا خودش به یک تولیدکننده و مربی موفق تبدیل شده است. او می‌گوید: در کلاس کیف بافی و دکوپاژ خانم حسین پور شرکت کردم. با ذوقی که داشتم، آموزش‌های ایشان را با ایده‌های خودم ترکیب کردم و کیف‌هایی ساختم که چرم و چوب را در هم آمیخته بود. همین کار باعث شد محصولی خاص و پرفروش داشته باشم.

فهیمه سادات به مرور به ساخت کیف‌هایی متشکل از چوب و چرم رسید و در رشته چرم دوزی مدرک فنی وحرفه‌ای و مجوز آموزش گرفت. حالا علاوه بر تولید، در فرهنگ سرا‌ها نیز تدریس می‌کند.

او با قدردانی می‌گوید: همه این موفقیت‌ها را مدیون کلاس‌های خانم حسین پور هستم. او نه تنها هنرمند، که انسانی اخلاق مدار و مشوق بود. همیشه دلش می‌خواست شاگردانش پیشرفت کنند و هرگز از اینکه کسی از خودش جلو بزند، نگران نبود. هنوز هم وقتی کم می‌آورم، مثل یک مشاور دلسوز کنارم است.

 

* این گزارش یکشنبه ۱۸ آبان‌ماه ۱۴۰۴ در شماره ۶۳۸ شهرآرامحله منطقه ۳ و ۴ چاپ شده است.

آوا و نمــــــای شهر
03:04
03:44